به نام خدا
ما در شب یلدا کنار خانوداه بودیم اما دلمان جای دیگری بود جایی در استان اصفهان پیش تنها رفیق عزیز دردانه ی زندگیمان که تنهاست؟ یا اینکه با دوست یا دوستانش رفته گردش؟ خلاصه ی کلام از یلدا چیزی نفهمیدیم اما یکسری مهارت های مان افزایش یافت
پختن غذا و چت کردن و نسوزاندن غذا جان
چت کردن بدون نگاه کردن به صفحه ی موبایل و صحبت کردن با خاله ریزه
گریه کردن و عصبانی شدن کاملا درونی بدون هیچ نمود بیرونی
تنها قسمت دوست داشتنی
یلدای امسال مان دورهمی مهران مدیری قسمت میهمان هاش بود خدا حفظ شان کند! موجبات خنده ی ما شدند هر چند که طبق یک قانون نانوشته ای بعد هر خنده ای گریه است و بعد دورهمی ما شب گریه کردیم گریه کردیم گریه کردیم آرامبخش خوردیم بخوابیم ولی گریه کردیم گریه کردیم گریه کردیم آرامبخش بعدی خورده شد ولی گریه کردیم گریه کردیم لعنت کردیم باعث اشک هایمان را... و بعد دوستی با معجزه ی مهربانیش همانی که نمی گوییم ریا نشود همانی که خیلی خوب و بامزه است فقط نباید عصبانیش کرد همان شخص با معجزات و کرامات مهرش ما را آرام کرده بیهوش شدیم و هنوز خواب مان می آید ولی کار داریم و باید بخاطر دو لقمه نمره ی حلال جزوه ی جانور شناسی مان را تایپ کنیم و تقدیم استاد جان نماییم باشد که رستگار شویم و یاد گیریم و بیایم بگوییم ترم تمام شد و ما معدلمان خوب شد موجبات غصه ی رفیق جان درس خوان مان نشدیم حیف خانواده نشسته بود...
ما را در سایت حیف خانواده نشسته بود دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : cmaahomaahi7 بازدید : 98 تاريخ : شنبه 2 دی 1396 ساعت: 21:49